فلسفه رانده شدن شیطان از درگاه الهی

مگر خداوند نفرموده که به کسى جز من سجده نکنید، پس چرا شیطان را تنها به خاطر این که در مقابل حضرت آدم سجده نکرد، براى همیشه از خود راند؟

 

شکى نیست که سجده به معناى پرستش، براى خدا است، چون تنها معبود جهان، خدا است و معناى توحید. در عبادت و یکتاپرستى همین است که غیر از خدا را پرستش نکنیم اما سجده بر آدم دو توجیه دارد:

 

1 - گفته شود سجده بر آدم، سجده بر غیر خدا نبود.

 

فرشتگان براى آدم، سجده پرستش نکردند، بلکه سجده براى خدا بود به خاطر آفرینش چنین موجود با عظمتى. (احسن الخالقین)

 

2 - سجده براى آدم بود، ولى سجده در این جا به معناى خضوع است، نه پرستش.(1)

 

امام رضا(ع) مى‏فرماید: "سجده فرشتگان، پرستش خداوند و احترام به آدم بود".(2)

 

اما سبب رانده شدن شیطان از درگاه الهى، تکبر و سرپیچى از امر خدا بود. عامل گمراهى شیطان، معجونى از خودخواهى، غرور، کبر، جهل و حسد بود. این صفات شیطانى باعث شد خداوند به او خطاب کند: "قال فاخرج منها فانک رجیم؛ از صفوف ملائکه بیرون رو که تو رانده درگاه منى".(3)

 

امام على(ع) مى‏فرماید: "عبرت بگیرید به آن چه خداوند در مورد ابلیس انجام داد که اعمال طولانى او را در حالى که شش هزار سال عبادت کرده بود، به خاطر یک ساعت تکبر بر باد داد، پس چگونه ممکن است کسى همان کار ابلیس را انجام دهد و از غضب خداوند در امان بماند!"(4) لحن و استدلال ابلیس نشان مى‏دهد که او براى خود حاکمیت و استقلال در مقابل خداوند قائل بوده و این نشان دهنده کفر ابلیس است از این رو قرآن مجید مى‏فرماید: "استکبر و کان من الکافرین؛ ابلیس تکبر ورزید و از کافران شد".(5)

 

پى‏نوشت‏ها:

 

1 - تفسیر نمونه، ج 1، ص 183، با تغییرات.

 

2 - همان.

 

3 - ص (38) آیه 77.

 

4 - نهج‏البلاغه، خطبه 192.

 

5 - ص (38) آیه 74.

 

درمورد جایگاه و مقام انسان توضیح دهید؟

 

ارزش و مقام انسان در چند محور قابل بررسى است:

 

1 - کرامت ذاتى؛ انسان کرامت ذاتى دارد که این نوع کرامت حاکى از عنایت ویژه پروردگار به آدمى و به اختیار انسان ربطى ندارد؛ یعنى انسان چه بخواهد و چه نخواهد، از این کرامت برخوردار است.

 

قرآن مجید در این باره مى‏فرماید: "ما بنى‏آدم را کرامت بخشیدیم و آنان را بر صحرا و دریا مسلط کردیم و بر بسیارى از مخلوقات خویش برترى دادیم".(1)

 

2 - جانشین خدا بودن؛ قرآن مجید مى‏فرماید: "به یاد آور زمانى را که خداوند به فرشتگان فرمود: به راستى روى زمین جانشین قرار خواهم داد".(2) البته این خلافت ویژه آدم(ع) و برخى از فرزندان او که به مقام عالى انسانى و علم به اسماء الهى دست یافته‏اند مى‏باشد.

 

3 - کارگزار بودن جهان براى آدمى: آیات زیادى از تسخیر جهان و آفرینش آن چه در زمین است، براى انسان سخن مى‏گوید که جایگاه رفیع وى را مى‏رساند، مانند آیه "سخّر لکم ما فى السموات و ما فى الارض جمیعاً؛ آن چه در آسمان و زمین است تسخیر شما قرار دادیم".(3)

 

4 - امانتدار بودن انسان: انسان امانتدار خدا است و رسالت و مسئولیت دارد. قرآن مجید مى‏فرماید: "ما امانت خویش را بر آسمان و زمین و کوه‏ها عرضه کردیم، همه از پذیرش آن امتناع ورزیدند و از قبول آن ترسیدند اما انسان بار امانت را به دوش کشید و پذیرفت".(4)

 

البته باید این نکته را در نظر داشت که انسان همه کمالات را بالقوه دارد و باید آن‏ها را به فعلیت برساند،خود او باید سازنده و معمار خویشتن باشد، پس انسان حقیقى که خلیفةالله است، مسجود ملائکه است، همه چیز براى او است و بالاخره دارنده همه کمالات انسانى است، انسان به علاوه ایمان است، نه انسان منهاى ایمان. انسان منهاى ایمان، کاستى گرفته و ناقص است. چنین انسانى حریص، خونریز و بخیل و از حیوان پست‏تر است.(5)

 

در مورد مقام مؤمن، هر چند روایات زیادى وارد شده است اما تنها به یک حدیث معتبر که سنى و شیعه آن را نقل کرده‏اند اشاره مى‏کنیم. امام باقر(ع) مى‏فرماید: "رسول خدا(ص) در شب معراج به خداوند عرض کرد: حال مؤمن نزد تو چگونه است؟ فرمود: اى محمد! کسى که به دوستدارم اهانت کند، به جنگ‏جویى با من برخاسته و من از هر چیز زودتر یارى دوستان خود کنم.

 

.... هیچ بنده‏اى از بندگان به چیزى محبوب تر از واجبات به من نزدیک نمى‏شود. همانا بنده به وسیله نافله به من نزدیک مى‏شود تا آن که او را دوست دارم. وقتى او را دوست داشتم، گوش او مى‏باشم که با آن مى‏شنود؛ چشمش که به آن مى‏بیند، زبانش که به آن سخن مى‏گوید و دستش که با آن اخذ مى‏کند. اگر مرا بخواند، او را جواب دهم و اگراز من چیزى بخواهد، او را عطا مى‏کنم".(6)

 

پى‏نوشت‏ها:

 

1 - اسراء (17) آیه 70.

 

2 - بقره (2) آیه 30.

 

3 - جاثیه (45) آیه 13.

 

4 - احزاب (33) آیه 72.

 

5 - استاد مطهرى، مجموعه آثار ج‏2، ص 273، با تلخیص.

 

6 - وسائل الشیعه، ج 3، ص 53.

 

چرا جنایت کاران غربی عذاب نمی شوند؟

به چه دلیل کشورهای غربی با همه جنایاتی که در آن ها واقع می شود دچار عذاب و بلا نمی شوند و دارای ثروت و پیشرفت هستند؟

جهان هستی و از جمله زندگی انسان ها دارای سنت هایی است که خداوند مقرر نموده، این سنّت ها برای همه انسان ها یکسان است.

 بنابراین، اگر می بینیم جهان غرب با پیشرفت علمی و صنعت و ثروت رو به رو است، باید در سعی و تلاش آن ها برای فراهم نمودن زندگی مرفه مادی و بهره وری از منابع طبیعی و عوامل پیشرفت آن ها جستجو کردکه در جهان اسلام این پیشرفت علمی و صنعت به دلایل متعدد وجود ندارد.

 موضوع عقب ماندگی مسلمانان، مسئله ای است که به عوامل متعددی وابسته است.

 

بنابراین، اگر در آن سرزمین ها ساختمان های محکم در مقابل زلزله و دیگر عوامل طبیعی ساخته می شود، بر اساس قانون عالم طبیعت که خداوند مقرر نموده است، در مقابل بلاهای طبیعی مقاومت خواهد کرد.

 

از طرف دیگر آن چه در جهان غرب به عنوان مفاسد شناخته شده و ناشناخته ذکر می شود مربوط به تمام مردم آن سرزمین یا اکثر آن ها نیست. اگر چنین باشد، طبعاً عذاب الهی به عنوان یک سنت و به صورت یک جریان طبیعی اتفاق می افتد.

 

مقصود از جریان طبیعی، لزوماً وقوع سیل و زلزله نخواهد بود. وقوع عذاب و بلاها می توانند به صورت های مختلف با توجه به نوع گناهان و معاصی که انجام می شود، تحقق یابد.

 

برخی از بیماری های جدیدی که امروزه در همان غرب و دنیایی که دچار فساد جنسی می شوند، مانند ایدز وجود دارد، می تواند نوعی بلا و عذاب باشد. می گویند: سالی هشتصد هزار نفر بر اثر این بیماری ها می میرند که رقمی بسیار بالاتر از زلزله و سیل می باشد.

 

در ضمن انواع بیمارهای روانی که در جامعه صنعتی وجود دارد، برای جهان سوم شناخته شده نیست یا اصلاً وجود ندارد. آمار بالای خودکشی ها، احساس پوچی و بی معنایی در زندگی می توانند ره آورد زندگی بدون اخلاق و ارزش های انسانی باشد.

 

البته نمی توانیم جوامع جهان سوم و از جمله جامعه خودمان را از چیزهایی که برای جامعه غربی گفته شده است، مستثنا بدانیم.

 متأسفانه امروزه بسیاری از جوامع و مردم تحت تأثیر فرهنگ منحط غربی هستند و به همان میزان از آثار و پیامد سوء آن فرهنگ تأثیر پذیرفته و در امان نیستند.

 

جامعه اسلامی ما با فرهنگ بسیار غنی و عمیق از نظر تاریخ و با فرهنگ دینی که میان مردم رواج دارد، با فرهنگ غربی (با آن همه فساد و فحشا) قابل مقایسه نیست.

از طرف دیگر مطمئناً وقوع سیل و زلزله در عین حال که روند طبیعی بوده و دلیل مادی دارد، آزمون و آزمایش الهی است؛ آزمون برای کسانی که پس از حادثه بر جا می مانند و بیدار کردن انسان ها از غفلت.

سنت آزمایش و آزمون الهی برای کسانی که ایمان به او دارند، بیشتر و سخت تر خواهد بود.

 زندگی پیامبران بزرگ الهی و داستان حضرت ایوب نبی(ع) و دیگر اولیای خداوند به خوبی تأییدی بر این سخن است که "البلاء للوالاء؛ بلاها و مصیبت ها بیشتر برای اولیا است".