فلسفه حجاب و بررسى آیات و روایات در این زمینه چیست؟ جواب: اصل پوشش بدن بدون نظر به حدود آن سابقهاى به اندازه حیات انسان دارد و جز بعضى از مکاتب (که بر برهنه زیستى اصرار مىورزد) همه افراد به نوعى آن را لازم مىدانند. این پدیده به رغم ارتباطش با خصوصیات مختلف فردى و اجتماعى انسان، دست کم به سه نیاز وى پاسخ مىدهد: 1- حفاظت از سرما و گرما و برف و باران.(1) 2- حفظ عفت و شرم.(2) 3- آراستگى، زیبایى و وقار. أ) رابطه حجاب و پوشش اسلامى: در ابتداى بحث به رابطه حجاب و پوشش اسلامى مىپردازیم: حجاب به معناى پرده، حاجب، پوشیدن و پنهان کردن و منع از وصول است.(3) این واژه تنها به معناى پوشش ظاهرى یا پوشاندن زن نیست و در اصل به مفهوم پنهان شدن از دید مردِ بیگانه است. بدین سبب هر پوششى حجاب نیست. در قرآن آمده است: «و إذا سألتموهن متاعاً فاْسئلوهن مِن وراءِ حجاب؛(4) چون از زنان پیغمبر متاعى خواستید، از پس پرده بخواهید». این آیه درباره زنان و بیشتر در مورد مسائل سیاسى و اجتماعى فرود آمده است،(5) نه پوشش زن در مقابل نامحرم. به کارگیرى کلمه حجاب در خصوص پوشش زن اصطلاحى نسبتاً جدید است و همین سبب گردیده بسیارى گمان کنند اسلام خواسته است زن همیشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بیرون نرود. «ویل دورانت» مىگوید: «این امر مبناى پرده پوشى میان مسلمانان به شمار مىرود».(6) برخى مدّعى شدهاند حجاب به وسیله ایرانیان به مسلمانان و اعراب سرایت کرده، در حالى که آیات مربوط به حجاب، قبل از مسلمان شدن ایرانیان نازل شده است و در عهد جاهلیت همان طور که «ویل دورانت» مىگوید و کتب تفسیر شیعه و سنى تأیید مىکند، اعراب چنین پوششى نداشتند و عادتشان نیز «تبرّج» و خودنمایى بود که اسلام آن را ممنوع ساخت: «ولا تبرجن تبرج الجاهلیّة الاولى؛(7) و زینتهاى خود را مانند زمان جاهلیّت آشکار نکنید. آن چه از قدیم به ویژه نزد فقها در بحث نماز و ازدواج رواج داشته، واژه ستر و ساتر به معناى پوشش و وسیله پوشش آن در مقابل نامحرم بوده است. بنابراین وظیفه پوشش اسلامى بانوان به معناى حبس و زندانى قرار دادن آنان نیست، در نتیجه منظور عدم مشارکت این گروه عظیم در فعالیتهاى اجتماعى نیست، بلکه این وظیفه بدان معنا است که زن در معاشرت با مردان، بدنش را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمایى نپردازد و مشارکتش در فعالیتها بر اصول انسانى و اسلامى استوار باشد.(8)
ب) فلسفه حجاب زن براى روشن شدن فلسفه حجاب زن و راز تفاوت آن با پوشش مردان، توجه به مطالب ذیل لازم است: 1- توجه به رابطه پوشش با فرهنگ دینى بر اساس فرهنگ اسلامى، انسان موجودى است که براى رسیدن به کمال و معنویّت خلق گردیده است. اسلام با تنظیم و تعدیل غرایز به ویژه غریزه جنسى و توجه به هر یک از آنها در حدّ نیاز طبیعى، سبب شکوفایى همه استعدادهاى انسان شده و او را به سوى کمال سوق داده است. پوشش مناسب براى زن و مرد عامل مهمى در تعدیل و تنظیم این غریزه است. 2- توجه به ساختار فیزیولوژى انسان نوع پوشش زن و تفاوت آن با لباس مرد رابطهاى مستقیم با تفاوتهاى جسمى و روحى زن و مرد دارد. در تحقیقات علمى در مورد فیزیولوژى و نیز روانشناسى زن و مرد ثابت شده که مردان نسبت به محرّکهاى چشمىِ شهوتانگیز حساس ترند و چون تأثیر حس بینایى زیادتر است و چشم از فاصله دور و میدان وسیعى قادر به دیدن است، از سوى دیگر ترشّح هورمونها در مرد صورتى یکنواخت و بدون انقطاع دارد، مردان به صورتى گسترده تحت تأثیر محرّکهاى شهوانى قرار مىگیرند اما زنان نسبت به حس لمس و درد حساس ترند و به محرّکهاى حسى پاسخ مىدهند. حس لامسه بروز زیادى ندارد و فعالیتش محدود به تماس نزدیک است. از این گذشته چون هورمونهاى جنسى زن به صورت دورهاى ترشخ مىشوند و به طور متفاوت عمل مىکنند، تأثیر محرّکهاى شهوانى بر زن صورتى بسیار محدود دارد و نسبت به مردان بسیار کمتر است. با توجه به مطالب فوق مىتوان گفت: حجاب در اسلام از یک مسئله کلّى و اساسى ریشه گرفته است. اسلام مىخواهدد انواع التذاذهاى جنسى (چه بصرى و لمسى و چه نوع دیگر) به محیط خانواده و در چهارچوب شرع و قانون اختصاص یابد و اجتماع تنها براى کار و فعالیت باشد، بر خلاف سیستم غربى که حضور در جامعه را با لذت جویى جنسى به هم مىآمیزد و تعدیل و تنظیم امور جنسى را به هم مىریزد. اسلام قائل به تفکیک میان این دو محیط است و براى تأمین این هدف، پوشش و حجاب را توصیه نموده است، زیرا بى بند و بارى در پوشش به معناى عدم ظابطه در تحریک غریزه و عدم محدودیت در رابطه جنسى است که آثار شوم آن بر کسى پوشیده نیست. ج) آثار و فواید رعایت حجاب و پوشش دینى 1- بهداشت روانى اجتماع و کاهش هیجانها و التهاب جنسى که سبب کاهش عطش سیرى ناپذیرى شهوت است. 2- تحکیم روابط خانوادگى و برقرارى صمیمیت کامل زوجین. با رواج بى حجابى و جلوه گرى زن، جوانان مجرد، ازدواج را نوعى محدودیت و پایان آزادىهاى خود تلقّى مىکنند وافراد متأهل هر روز در مقایسهاى خطرناک میان آن چه دارند و ندارند، قرار مىگیرند. این مقایسهها، هوس را دامن زده و ریشه زندگى را مىسوزاند. 3- استوارى اجتماعى و استیفاى نیروى کار و فعالیّت دختر و پسرى که در محیط کار و دانشگاه تحریک شهوانى شوند، از تمرکز و کارآیى آنها کاسته مىشود و حکومت شهوت بر اجتماع سبب هدر رفتن نیروى فکرى و کارى است. 4- بالارفتن ارزش واقعیت زن و جبران ضعف جسمانى او حیا، عفاف و حجاب زن مىتواند در نقش عاطفى او و تأثیرگذارى بر مرد مؤثر باشد. لباس زن سبب تقویت تخیّل و عشق در مرد است و حریم نگه داشتن یکى از وسائل مرموز براى حفظ مقام و موقعیّت زن در برابر مرد است. اسلام حجاب را براى محدودیّت و حبس زن نیاورده، بلکه براى مصونیّت او توصیه کرده است، زیرا اسلام راضى به حبس، رکود و سرکوبى استعدادهاى زن نیست، بلکه با رعایت عفاف و حفظ حریم، اجازه حضور زن را داده امّا از سوء استفاده شهوانى و تجارى منع کرده است. در واقع حجاب موجب محدودیت، مردان هرزه مىباشد که در صدد کام جویىهاى آزاد و بى حد و حصر هستند و مصونیت زنان از دست این گروه از مردان منظور است. د) ضرورت پوشش اسلامى در قرآن پوشش اسلامى از احکام ضرورى اسلام است، زیرا اصل قانون حجاب اسلامى صرفاً از ضروریات فقه نیست، بلکه از ضروریات دین مبین اسلام است، چه این که نص صریح قرآن بر آن گواهى مىدهد، و آن گونه که برخى توهّم کردهاند تنها ظهور برخى از آیات دلیل بر وجوب حجاب نیست تا جایى براى اختلاف برداشت باشد. بنابراین هیچ مسلمانى نمىتواند در ضرورت حجاب تردید کند، زیرا هم قرآن مجید به آن تصریح کرده و هم روایات بسیارى بر وجوب آن گواهى میدهد. به همین جهت فقیهانى شیعه و سنى، به اتفاق به آن فتوا دادهاند. همان طورى که نماز و روزه به دوران خاصى اختصاص ندارد، دستور پوشش نیز، چنین است و ادعاى عصرى بودن آن، غیر کارشناسانه مىباشد. خداوند متعال در آیه 30 سوره نور نخست به مردان مسلمان و سپس در آیه بعد به زنان مسلمان فرمان مىدهد از چشم چرانى اجتناب کنند و در رعایت پوشش بدن از نامحرمان کوشا باشند: «قل للمؤمنین یغضوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک أزکى لهم انّ اللَّه خبیر بما یصنعون؛ اى پیامبر! به مردان مؤمن بگو: دیدگان خود را فرو خوابانند و عفت پیشه ساخته و دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. این کار براى پاکى و پاکیزگى شان بهتر است و خداوند به آن چه مىکنند آگاه است». «غضّ» در لغت عرب چنان که مرحوم طبرسى در مجمع البیان(9) و راغب اصفهانى در مفرّدات گفتهاند، به معناى کاستن است و «غض بصر» یعنى کاهش دادن نگاه، نه بستن چشم. البته متعلّق این فعل و این که از چه چیز چشمان خود را فرو بندند، ذکر نشده است، اما با توجه به سیاق آیات، به ویژه آیه بعد روشن مىگردد مقصود آن است که خیره خیره زنان نامحرم را تماشا نکنند و از چشم چرانى بپرهیزند.(10) از سوى دیگر ممکن است مقصود از «حفظ فرج» در این آیه پاکدامنى و حفظ آن از آلودگى به زنا و فحشا باشد، ولى عقیده مفسّران بزرگ قرآن، نیز مفاد روایات (از جمله سخن امام صادق(ع))(11) این است که مراد از حفظ فرج در همه آیات قرآن کریم، پاکدامنى و حفظ آن از آلودگى به فحشاء است، جز در این دو آیه که به معناى حفظ از نظر و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است. سپس در آیه بعد مىفرماید: قل للمؤمنات یغضضنَ من أبصارهن...؛ اى پیامبر! به زنان مؤمن بگو: دیدگان خود را فرو خوابانند و عفت پیشه ساخته، دامن خود را از نگاه بیگانگان بپوشانند و زیور خویش را جز براى شوهران و سایر محارم آشکار نکنند، مگر آن چه پیداست و روسرىهاى خویش را به گریبان اندازند تا سر و گردن و سینه و گوشها پوشیده باشد و پاهایشان را به زمین نکوبند تا آن چه از زینت پنهان مىکنند معلوم شود...». در این آیه، خداوند در خصوص پوشش بانوان، آن چه را بر زنان مؤمن لازم است، به دو شکل گسترش مىدهد: 1- پوشاندن سر و گردن. 2- پوشاندن زینتها. «خمر» جمع خمار و به معناى روسرى و سرپوش است.(12) «جیوب» از واژه «جیب» به معناى قلب و سینه و گریبان است.(13) در تفسیر مجمع آمده است: «زنان مدینه اطراف روسرىهاى خود را به پشت سر مىانداختند و سینه و گردن و گوشهاى آنان آشکار مىشد. بر اساس این آیه موظف شدند اطراف روسرىهاى خود را به گریبانها بیندازند تا این مواضع نیز مستور باشد».(14) فخر رازى یادآور مىشود که خداوند با به کار گرفتن واژههاى «منوب» و «على» که مبالغه در القا را مىرساند، در پى بیان لزوم و وجوب پوشش کامل این نواحى است.(15) ابن عباس در تفسیر این جمله مىگوید: «یعنى زن مو و سینه و دور گردن و زیر گلوى خود را بپوشاند».(16) برخى ادعا مىکنند حجاب به معناى مقابله با برهنگى را قبول داریم، ولى در هیچ جاى قرآن از پوشش مو سخن به بیان نیامده است. نادرستى این سخن معلوم شد، زیرا با چشم پوشى از گفتار ابن عباس و نیز شأن نزول آیه، این واقعیت که زنان مسلمان حتى قبل از نزول آیه، موهاى خود را مىپوشاندند و آشکار بودن گردن و گوش و زیر گلو شان تنها مشکل به شمار مىآمد، تردیدناپذیر است. در این آیه از روسرى سخن به میان آمده است. باید پرسید: آیا روسرى جز بر آن چه بر سر مىاندازند و موها را مىپوشانند معنایى دارد؟ افزون بر این حکم، میزان پوشش در روایات متعدد گفته شده است.(17) اگر قرار باشد مانند برخى از صحابه (مثل خلیفه دوم) یا گروهى از روشنفکر مآبان جدید فقط به قرآن اکتفا کنیم، در کشف جزئیات ضرورىترین احکام مانند رکعات نماز ناکام مىباشند و اصولاً چنین افرادى هیچ واجب دینى مانند نماز را که در سنّت پیامبر آمده نباید انجام دهند. آیه بعدى حجاب: «یا أیّها النّبى قل لأزواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن...؛ اى پیامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوششها (روسرى و چادر) خود را بر خویش فروتر گیرند. این براى آن که شناخته نگردند و اذیت نشوند، به احتیاط نزدیکتر است و خدا آمرزنده و مهربان است».(18) در این آیه دو مطلب قابل توجه است: 1- جلباب چیست؟ نزدیک کردن آن یعنى چه؟ 2- فلسفه پوشش و حجاب اسلامى. در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آن چه با توجه به کتب لغت و گفتار مفسّران شیعه مانند علامه طباطبایى(19) و فیض کاشانى(20) و اهل سنّت مانند قرطبى(21) صحیحتر به نظر مىرسد، آن است که جلباب، ملحفه و پوشش چادر مانند است، نه روسرى و خمار. از ابن عباس و ابن مسعود روایت شده که منظور عبا است. پس جلباب لباس گشاد و پارچهاى است که همه بدن را بپوشاند؛ ضمناً همان طور که مفسّران بزرگ مانند شیخ طوسى و طبرسى فرمودهاند، در گذشته نوع روسرى که براى زنان معمول بود: روسرىهاى کوچک که آن را خمار یا مقنعه مىنامیدند و معمولاً در خانه از آن استفاده مىکردند؛ نیز روسرىهاى بزرگ که مخصوص بیرون خانه به شمار مىآمد. زنان با روسرى بزرگ که جلباب خوانده مىشد و از مقنعه بزرگتر و از ردا کوچکتر است و به چادر امروزین شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را مىپوشاندند.(22) نزدیک ساختن جلباب (یدنین علیهن من جلابیبهن)، کنایه از پوشیدن چهره و سر و گردن با آن است،(23) یعنى چنان نباشد که چادر یا روپوشهاى بزرگ مانند مانتو تنها جنبه تشریفاتى و رسمى داشته باشد و همه پیکرشان را نپوشاند. قرآن مىفرماید: بانوان با مراقبت جامه شان را بر خود گیرند و آن را رها نکنند تا نشان دهند اهل عفاف و حفظاند. چرا پوشش ضرورت دارد؟ خداوند درباره علّت ضرورت پوشش اسلامى مىفرماید: «ذلک أدنى أنْ یعرفن فلا یؤذبن». برخى آیه را چنین معنا کردهاند که: «به این وسیله شناخته مىشوند آزادند، نه کنیز، پس با آزار و تعقیب جوانان روبرو نمىشوند». بنابراین در عصر حاضر که مسئله بردگى از میان رفته، این حکم منتفى مىشود، ولى باید گفت: ایجاد مزاحمت و آزار کنیزان نیز روا نیست و حقیقت آن است که وقتى زن پوشیده و با وقار از خانه بیرون رود و جانب عفاف و پاکدامنى را رعایت کند، فاسدان و مزاحمان جرأت هتک حیثیت او را در خود نمىیابند. معناى آیه این است که به پاکدامنى شناخته شده و مورد آزار قرار نمىگیرند. ه') دلایل وجوب پوشش سر و گردن در این قسمت حدود پوشش را که در اسلام بر زن واجب شده است، از دید فقهى بررسى مىکنیم: پوشانیدن غیر وجه و کفین (صورت و دو دست) بر زن واجب است و از لحاظ فقهى هیچ گونه تردیدى در آن وجود ندارد و این قسمت جزء ضروریات و مسلّمات است. نه از نظر قرآن و حدیث و نه از نظر فتاوى در این باره تردیدى وجود ندارد. آن چه مورد بحث است، پوشش چهره و دستها تا مچ است. دلایل وجود پوشش را مىتوان به سه قسمت تقسیم کرد: کتاب، سنت و اجماع. أ) دلیل قرآنى همان آیات 31 سوره نور و 59 سوره احزاب است که به تفصیل در مورد آن بحث کردیم. ب) روایات؛ روایات به چند دسته تقسیم مىشود که در ذیل به آن اشاره مىکنیم: دسته اوّل روایاتى است که دلالت بر حرمت نظر به وجه و کفّین مىکند که در نتیجه به اولویّت اثبات مىکند که نظر به سایر اعضا، از جمله سر و گردن خانمها جایز نیست. پذیرش این قوم منوط به این است که قائل به عدم استثناى وجه و کفیّن باشیم. دسته دوم روایاتى است که جواز نظر به زن را بسته به اراده ازدواج با وى نموده است، که از مفهوم آن «عدم جواز نظر در غیر مواقع اراده ازدواج» استفاده مىگردد، بنابراین نظر کردن به خانمها و از جمله به موهاى ایشان در غیر صورتى که انسان قصد ازدواج دارد، جایز نیست. دسته سوم روایاتى است که نظر به زنان بادیه نشین و اعراب را جایز شمرده، چنین تعلیل شده که «لأنّهنّ إذا نُهین لا ینتهین؛ چون اگر نهى شوند، نمىپذیرند». از این سخن معلوم مىشود که اصل اوّلى حرمت نظر است و در این موارد به دلیل نهى ناپذیرى، حکم حرمت برداشته شده، البته پوشش هم چنان بر آنها واجب است. دسته چهارم روایاتى است که در مورد حرمت نظر به خواهر زن وارد شده است: احمد بن ابى نصر بزنطى که از اصحاب عالى قدر حضرت رضا(ع) است مىگوید: «از حضرت سؤال کردم: آیا براى شخص جایز است که به موى خواهر زنش نگاه کند، فرمود: «نه، مگر این که از زنان سالخوده باشد». از حرمت نظر به موى خواهر زن، حرمت نظر به سایر اعضاى بدن به طریق اَوْلى استفاده مىشود.(24) دسته پنجم روایاتى است که در مورد پسر بچه وارد شده است، مانند این که حضرت رضا(ع) به احمدبنابىنصر بزنطى فرمود: «وقتى پسر بچه به هفت سال رسید، باید به نماز خواندن وادار شود، ولى تا وقتى بالغ نشده باشد، بر زن لازم نیست موى خود را از او بپوشاند». در این جا هم پوشانیدن مو مطرح است، بنابراین پوشاندن مو بر خانمها واجب است، مگر در جایى دلیل خاصى بر عدم وجود داشته باشیم. روایات فراوان دیگرى نیز وجود دارد که دلالت بر وجوب پوشش سر و گردن خانمها دارد که به خاطر طولانى نشدن بحث از ذکر آنها خوددارى مىکنیم. ج - اجماع یکى از ادلّه بحث (پس از آیات و روایات) اجماعهاى نقل شده از فقها است که حتى ادعاى ضرورت دین و مذهب نیز شده است که در این جا به چند مورد اشاره مىکنیم: 1- فخر المحققین در کتاب ایضاح مىنویسد: «نگاه کردن به زنى که قصد ازدواج با او را ندارید، حرام است و ابن مطلب اجماعى است، به جز نگاه کردن به صورت و کفین».(25) 2- صاحب جواهر مىنویسد: «نباید به بدن نامحرم و زیبایىهاى او نگاه شود، مگر به خاطر ضرورت و این مطلب اجماعى، بلکه ضرورى مذهب و دین است. عدهاى از فقها قائل شدهاند که نگاه کردن بدون لذّت به صورت و کفین اشکال ندارد».(26) 3- آیت اللَّه سید محسن طباطبایى حکیم مىنویسد: «ضرورى مذهب است و در کتاب جواهر الکلام چنین است».(27) 4- آیت اللَّه خویى مىنویسد: «ضرورت پوشاندن غیر صورت و دستها (اجماعى است و) بدون اختلاف».(28) 5- ابن رشد (فقیه و طبیب و فیلسوف معروف اندلس) از کتاب بدایة المجتهد مىگوید: «عقیده اکثر علما این است که بدن زن (جز چهره و دو دست تا مچ) عورت است. ابوحنیفه معتقد است که قدمتین (پاها) نیز عورت شمرده مىشود».(29) پس از بیان لزوم حجاب به بررّسى مؤلف مىپردازیم که چه مقدار منطقى و مستدل است. و) دلایل و اشکالات عدم وجوب پوشش سر و گردن نویسنده مقاله، هیچ گونه دلیلى بر مدّعاى خویش نگفتهاند و فقط با ذکر مقدّماتى به بیان نظر خود بسنده نموده است. در بند هشت گفتهاند: «صاحب جواهر نظر خود را این گونه بیان کرده است. «پوشاندن موى سر مطابق احتیاط بلکه قول قوىتر است». بنابراین فتواى صریح بر لزوم آن ارائه نکرده است، بلکه از روى احتیاط واحتمال، ابتلائاً احتیاط کرده و سپس آن را ترجیح داده است». نویسنده این قول را به صاحب جواهر نسبت مىدهد، در حالى که سخن صاحب جواهر صریح در فتوا است. کسى که کمترین آشنایى با مبانى فقه و فقها و اصطلاحات آنان داشته باشد، از کلام نگارنده جواهر استنباط فتوا مىنماید، زیرا عباراتى همچون «اقوى و لا یبعد» ظهور در فتوا دارند. صاحب جواهر در ابتدا احتیاط کرده و سپس فتوا دادهاند. احتیاطهاى مسبوق و ملحوق به فتوا در فقه کم نیستند. بنابراین نظرنهایى صاحب جواهر در این مسئله به صورت فتوا است، نه احتیاط واجب. کلام صاحب جواهر چنین است: «فحینئذ ستره مع کونه أحوط، اقوى» لفظ اقوى دلالت بر فتوا مىکند، نه احتیاط واجب عبارت آن است که این حکم و فتواى به وجوب پوششِ سر مطابق با احتیاط هم مىباشد، زیرا اجماع فقهاى شیعه بر وجوب پوشش سر است. صاحب جواهر هم مىفرماید: فتواى ما مطابق با احتیاط است. حال اگر فقیهى فتوا به عدم وجوب دهد، فتوایش مطابق احتیاط نمىباشد. اشکال دیگر: نگارنده در بند نهم گفتهاند: «از مجموع این بررسى روشن مىشود که مسئله اختلافى است و اجماع مسلمانان در این امر (پوشش سر و گردن) محقق نشده است». در پوشش غیر نماز یقیناً اجماع محقق است، حتى طبق سخن صاحب جواهر در کتاب نکاح. ثانیاً در کتاب جواهر در بحث صلاة، اجماعهاىهاى فراوانى از علما و فقها نقل شده است.(30) ثالثاً آیا نقل قولهاى ناقص و بدون تحقیق کافى مىتواند تکیه گاهى مناسب در مقام افتا باشد؟ آیا چنین فتواهایى مىتواند ملاک عمل مقلّدان قرار گیرد؟! نمىدانیم منظور نگارنده مقاله از بررسى، کدام بررسى است، ولى طبق بررسى که انجام دادیم (و تقدیم شد) معلوم گشت نه تنها حجاب و پوشش اجماعى است، بلکه از ضروریات دین و مذهب محسوب مىشود و هیچ کس از شیعه و سنّى در آن اختلاف ندارد. اشکال سوم: در بند دهم گفتهاند: «برخى آیات و روایات معتبره نیز وجود دارند که ظهور در عدم وجوب دارند، مثل آیه 59 سوره احزاب، گرچه آیات و روایاتى نیز وجود دارند که لزوم پوشش سر را یاد آورى مىکند. البته مقتضاى جمع عرفى بین دلائل وجوب و دلائل عدم وجوب، تصرف در مدلول آنها است. اگر به این قاعده عمل شود، نتیجه آیات و روایات نیز مؤید عدم وجوب پوشش سر و گردن مىشود و تنها استحباب را ثابت مىکند». پاسخ: آیه 59 سوره احزاب را مورد بحث قرار دادیم و گفتیم که بعضى از فقها از این آیه به عنوان دلیل بر وجوب پوشش استفاده کردهاند. اگر خدشهاى در دلالت آن وجود داشته باشد، حداقل به طور یقین ظهور در عدم وجوب ندارد و هیچ فقیهى و مفسرى از آن برداشت عدم وجوب ننموده است، بلکه تنها احتمال دارد به دلائلى دلالت بر وجوب نکرده و در این باره ساکت باشد. این احتمال به وسیله آیات و روایات دیگر کاملاً منتقى مىشود. تنها چیزى که در آیات و روایات باقى مىماند، وجوب پوشش است، در حالى که ایشان هیچ گونه دلیل دیگرى بر عدم وجوب پوشش سر و گردن ذکر نکرده است، که راجع به آن بحث کنیم: ناگفته نماند روایاتى بدین مضمون وارد شده که «لا بأس أن تصلى المرأة المسلمه و لیس على رأسها قناع؛(31) اشکالى ندارد که زن مسلمان بدون پوشش سر نماز بخواند»، یا «لا بأس بالمرأه المسلمة الحرّة أن تصلى و هى مکشوفة الرأس؛(32) اشکالى ندارد که زن مسلمانِ آزاد بدون پوشش سر نماز بخواند». صاحب جواهر در مورد این روایات مىفرماید: أ) این روایات از نظر دلالت قصور دارند. ب) این روایات مبتلا به معارض و احادیث مخالف هستند. ج) محتمل است این روایات در مورد ضرورت باشد، نه در حال اختیار. د) این روایات در مورد نداشتن جلباب است، در حالى که بر سر زن خمار باشد. از همه مهمتر، این روایات در مورد پوشش زن در نماز است و هر دوى آنها قید «فى الصلاة» دارد و اصلاً نظر به پوشش زن در غیر نماز ندارد. در بین فقها بحثى مطرح است که در نماز، اگر زن جایى باشد که فقط محارم او حضور دارند، آیا پوشش سر بر او واجب است؟ هیچ فقیهى قائل نشده که زن در نماز و در حضور نامحرم مىتواند بدون پوشش سر و گردن نماز بخواند. مرحوم صاحب جواهر در کتاب نکاح هیچ حدیث یا آیه یا اجماع و یا سخنى از فقیهى نقل نکرده است که پوشش سر و گردن واجب نیست. پس هیچ روایتى به عنوان معارض و مخالف وجود ندارد تا نوبت به جمع عرفى برسد. پس کلام نویسنده مقاله درباره مقتضاى جمع عرفى بدون دلیل است، زیرا اوّلاً بایدادله عدم وجوب را ذکر کرد، یا آدرس آن را داد. ثانیاً وقتى مىخواهیم تصرف در ادله کنیم، چرا در مقام جمع در ادله وجوب پوشش سر و گردن تصرف مىکنید و در ادله عدم پوشش (بر فرض داشتن دلیل) تصرف نمىکنید و آن را حمل بر اضطرار یا غیر آن نمىنمایید؟! از کجا به این نتیجه رسیدهاید که پوشش سر و گردن مستحب است؟ اشکال دیگر: در قسمت ششم گفتهاند: «مرحوم صاحب جواهر پوشاندن اجزاى بدن را (به استثناى صورت، دستها تا مچ، پاها تا مچ، گردن و موى سر) را اجماعى مىدانند، یعنى در موارد استثنا شده نظریات فقها مختلف است و اتّفاق نظرى وجود ندارد». ایشان از صاحب جواهر نقل کرده که پوشاندن بعضى از اجزا که سر و گردن جزء آنها است، امرى اختلافى است و اجماعى در مورد آن نیست. ما متن سخن صاحب جواهر را مىآوریم و قضاوت را بر عهده دانشوران فرزانه مىگذاریم: «نعم یمکن تحصیل الإجماع على وجوب سترما عداالوجه والکفین و القدمین و الشعر و العنق فى الصلاة فضلاً عن منقوله».(33) این قسمت از کلام صاحب جواهر ارتباطى به بحث اصلى یعنى پوشش در غیر نماز ندارد و حکم پوشش در نماز و پوشش در غیر نماز با هم فرق دارد. مرحوم صاحب جواهر به قید «فى الصلاة» تصریح مىکند معلوم نیست نویسنده چگونه از باب نماز، به ستر و پوشش در غیر نماز حکم را فراتر برده و تسرى داده و گفته است که به طور مطلق در مورد وجوب پوشش سر و گردن هیچ اجماعى وجود ندارد و مطلب اختلافى است و نتیجه گرفتهاند که مقتضاى جمع عرفى، استحباب پوشش سر و گردن است. ثانیاً مرحوم صاحب جواهر در جایى دیگر بحث در مورد پوشش غیر نماز را به باب نکاح احاله مىدهد و آن را از مسئله نماز کاملاً جدا کرده است.(34) سوم این که: به غیر از اجماع، ادله فراوان دیگرى از آیات و روایات بیانگر لزوم پوشش سر و گردن وجود دارد که فقط به برخى از آنها اشاره کردیم. چهارم: حتّى در مورد پوشش در حالت نماز نیز مرحوم صاحب جواهر ادعاى اجماع محصل در غیر موارد استثنا شده را مىکند اما با بررّسى روایات در آخر، حکم به وجوب پوشش، غیر از وجه و کفین و قدمین در حالت نماز را مىنماید. پنجم: قبلاً اجماعهاى فراوانى را نقل نمودیم که دلالت بر وجوب پوشش زن را دارد، از جمله سخن صاحب جواهر که ادعاى اجماع و ضرورت دین و مذهب مىنماید، که بیانگر این موضوع است که بین پوشش باب صلاة و غیر صلاة تفاوت است. مسئلهاى دیگر: ایشان در قسمت چهارم پاسخ به استفتا مىنویسد: «ابن جنید و اسکافى از فقهاى نامدار شیعه و همردیف اساتید شیخ مفید، مصداق عورت در زن و مرد را یکسان و مساوى دانستهاند». پاسخ: اوّلاً سخن ابن جنید در مورد عدم وجوب پوشش در خصوص نماز است و او این مسئله را تنها در بحث پوشش نماز تصریح مىکند، نه در غیر نماز. ثانیاً: او مىگوید: زن در جایى مىتواند سر برهنه نماز بخواند که نامحرم او را نبیند و این دلیل بر آن است که پوشش از نامحرم را در هر حال واجب مىداند. سخن او در این خصوص چنین است: «قال ابن جنید الذى یجب ستره مِن البدن العورتان و هما القُبُل و الدُبُرِ من الرّجل و المرأة ثم قال و لا بأس أن تصلى المرأة الحرّة و غیرها و هى مکشوفه الرأس حیث لا یرى غیر ذى محرم لها».(35) ثالثاً: مرحوم صاحب جواهر بعد از نقل این کلام مىنویسد: أ) این نسبت مشکوک است. ب) بر فرض ثبوت نسبت، کلام وى قابل توجیه است. سپس مرحوم صاحب جواهر، کلام ابن جنید را توجیه مىکند.(36) نکتهاى دیگر: ایشان در قسمت هفتم پاسخ به استفتا مىنویسد: «ایشان از قول علامّه طباطبایى، استاد صاحب جواهر و صاحب مدارک نقل مىکند که نظر آنان عدم وجوب پوشش سر و گردن است و مىنویسد: قاضى ابن براج، عدم وجوب پوشش سر و گردن را به بعضى از علماى شیعه نسبت داده است». پاسخ: در این قسمت سخن صاحب جواهر وارونه بیان شده است، زیرا وى تصریح دارد که علامه طباطبایى در منظومه خویش، وجوب پوشش سر را واجب مىداند،(37) ولى نویسنده مقاله مىگوید: نظر علامه طباطبایى عدم وجوب پوشش سر و گردن است. ما اشعار ایشان را نقل مىکنیم تا ارباب دانش خود قضاوت کنند فردى که در مقام افتا نشسته، چه مقدار با تحقیق حرف زده است. منظور از علامه طباطبایى، آیة اللَّه سید مهدى بحرالعلوم مىباشد که کتابى به نام الدرة النجفیه (که منظومهاى در فقه است) به نگارش در آورده است. و کلّ ما یستوفى العادات فستره قد سنّ فى الصلاة و عورة النساء فى القول الاسد جمیعها بالا سر رأس وجد واستثن منها الوجه والیدین للزند والرجلین للساقین ظهراً و بطناً فیها و تستر اطراف مستثنى کذاک الشعر و خص منهن إلا ما فلا یجب فیهن ستر الرأس بل کشف ندب(38)
ایشان در این شعر تصریح مىفرماید که پوشیدن بدن واجب است و سر و بدن را باید پوشاند و مرحوم صاحب جواهر همین سخن را نقل مىنماید. پس این اتهام از اساس باطل است. اما اتهامى که ایشان به صاحب مدارک زدهاند: صاحب مدارک در بحث مقدار وجوب پوشش در نماز براى زن دو قول ذکر مىکند: 1- قول اکثر فقها که پوشاندن همه بدن به جز وجه و کفین و ظاهر دو پا را واجب مىداند. 2- قول ابن جنید که ستر مطلق بدن را قبول نداشته و قائل است که زن مىتواند در جایى که نامحرم نباشد، سر برهنه نماز بخواند. صاحب مدارک بعد از نقل این دو قول، قول اوّل را اختیار مىکند که وجوب پوشش سر در نماز است، حتى در جایى که محارم باشند و روایاتى را هم براى صحّت مدّعاى خویش اضافه مىنماید و ادله ابن جنید رامورد نقد و بررسى قرار مىدهد.(39) صاحب جواهر در ابتدا قول خلاف را به صاحب مدارک نسبت مىدهد و مىگوید: «لم أجد موافقاً صریحاً معتداً به نعم عن القاضى فى شرح الجمل أنّه حکى عن بعضى أصحابنا ذلک إیضاً». فقط قاضى ابن براج موافق نظر صاحب مدارک است و بعد صاحب جواهر سخن ابن براج را رد مىکند(40) و در اصل نسبت ابن براج به بعض اصحاب تشکیک کرده و آن را ضعیف مىانگارد: «لا ریب فى ضعفه کمستنده». نتیجه: در خاتمه یاد آور مىشویم که حکم پوشش بانوان صرفاً حکمى از احکام اسلامى است که در کنار احکام دیگر و با اتکا به جهان نگرى و انسانشناسى اسلامى، معناى کامل خود را دارا خواهد بود، با این حال با حملاتى که (چه در جنبش مدرنیتى ابتداى این قرن و چه در جنبش مدرنیتى سالهاى اخیر) متوجه حجاب بوده، در حال حاضر این حکم از ارزش نمادین غنىترى برخوردار است. حجاب اکنون نماد یک سبک زندگى است. اکنون این حکم شرعى نزدیکترین سنگرى است که با فتح آن از سوى تمدن بورژوایى غربى، مىتوان مرزهاى تعهد و التزام آیینى و عقیدتى را در نوردید. از نگرش صاحبان صنایع فرهنگى غربى این سنگرها باید ویران شود، زیرا جز با تخریب آن، سبک زندگى غربى و پیامدهاى آن نمىتواند چنان که مقصود نظر آنها است، در جوامع غیر غربى گسترش و حاکمیت یابد. آرى حجاب اکنون یک نماد و نخستین گامى است که مىتوان در پى آن روح التزام به آیین را میراند. جهان سرمایه دارى یعنى جهانى که مبتنى بر سود و لذّت است، هیچ التزام و تقید منافى با سود و لذت را بر نمىتابد، از این رو مىکوشد با حمله به در دسترسترین سنگرها همچون حجاب، راه را براى برداشتن گامهاى بعدى هموار سازد. البته ممکن است گویندگان و نویسندگانى نیت خود را برتر از آن چه قدرتهاى بزرگ و پیاده نظام فرهنگى آنها در نظر دارند قلمداد کنند اما آنها نیز باید توجه داشته باشند که گفتار یا نوشتار شان چه بخواهند و چه نخواهند عملاً در یک متن خاص القا مىشود؛ متنى که گفتار یا نوشتار ایشان، اباحهگیرى و عدم تقید آیینى را مىفهماند. هر صاحب گفتار یا نوشتارى باید دقت داشته باشد که سخن وى از سوى مخاطبان با کدام ذهنیّت، مضمون و پیامدها فهمیده مىشود و کردارى که او تبلیغ مىکند (مثلاً نفى حجاب و عدم وجوب آن) در واقعیت اجتماعى چه معنایى خواهد یافت. معنایى لذت جویانه یا معنایى مبتنى بر پارسایى. این کوچکترین انتظارى است که از هر گوینده مسئول و خداترس مىتوان داشت. اما جاى تأسف است که این انتظار کوچک نیز از جانب برخى از گویندگان و یا نویسندگان که اخیراً در باب حجاب مطالبى را عرضه داشتهاند برآورده نمىشود. پى نوشتها: 1. سوره نحل (16) آیه 30. 2. سوره نور (24) آیه 30 و 31 و 59 و احزاب (33) آیه 59 و 60. 3. المفردات فى غرائب القرآن، راغب اصفهانى. 4. احزاب (33) آیه 53. 5. مجموعه آثار شهید مطهرى، ج 19، ص 431. 6. تاریخ تمدن، ویل دورانت، مترجمان احمد آرام و دیگران، ج 1، ص 433 و 434. 7. احزاب (33) آیه 33. 8. مسأله حجاب، مرتضى مطهرى، ص 73؛ تفسیر نمونه، ج 17، ص 401 - 403؛ مجموعه آثار، ج 19، ص 448. 9. مجمع البیان فى تفسیر القرآن، طبرسى، ج 7 - 8، ص 216. 10. مجموعه آثار شهید مطهرى، ج 19، ص 475. 11. تفسیر مجمع البیان، ج 7 - 8، ص 216 - 217. 12. المفردات فى غرائب القرآن، ص 159؛ مجمع البیان، ج 7 - 8، ص 217. 13. مجمع البیان، ج 7 - 8، ص 217. 14. همان. 15. تفسیر کبیر فخر رازى، ج 23، ص 179. 16. مجمع البیان، ج 7 - 8، ص 217. 17. تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج 3، ص 430 و 431. 18. سوره احزاب (33) آیه 60 و 61. 19. المیزان فى تفسیر القرآن، ج 16، ص 361. 20. تفسیر صافى، فیض کاشانى، ج 4، ص 203. 21. الجامع الاحکام القرآن، قرطبى، ج 14، ص 156. 22. التبیان فى تفسیر القرآن، طوسى، ج 8، ص 361؛ مجمع البیان، ج 7 - 8، ص 578. 23. مجمع البیان، ج 7 و 8، ص 580. 24. آیت اللَّه زنجانى، کتاب النکاح، ج 1، درس 22. 25. کتاب النکاح، آیة اللَّه زنجانى، ج 1، درس 42. 26. جواهر الکلام، ج 29، ص 75. 27. مستمسک عروة الوثقى، حکیم، ج 14، ص 25. 28. مستند عروه کتاب النکاح، جزء اول، ص 49. 29. مجموعه آثار شهید مطهرى، ج 19، ص 555. 30. جواهر الکلام، ج 8، ص 163. 31. تهذیب الاحکام، کتاب الصلاة، باب 11، ج 2، ح 66، ص 218. 32. همان. 33. جواهر الکلام، ج 8، ص 165. 34. جواهر الکلام، ج 8، ص 163. 35. مدارک الاحکام، ج 3، ص 188. 36. جواهر الکلام، ج 8، ص 165. 37. همان. 38. الدرة النجفیه، ص 102، بحث ستر و ساتر. 39. مدارک الاحکام، ج 3، ص 188. 40. جواهر الکلام، ج 8، ص 161.
|