جرا اسلام دستور تنبیه بدنی به زنان را داده است

درباره آیه شریفه اَلرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى اَلنِّساءِباید معناى آن را به درستى فهم نمود.
در این رابطه باید ابتدا درک درستى از «قوام» بودن مرد و دایره شمول آن داشت، تا بتوان به دلیل و فلسفه آن راه یافت. بنابراین در اینجا سه نکته باید روشن شود:
 معنا، گستره و حکمت.

الف) در رابطه با معناى کلمه «قوام» آمده است: القوام من القیام و هو ادارة المعاش یعنى، «قوّام» مشتق شده از «قیام» و آن به معناى اداره امور زندگى است،(1).

ب) گستره این حکم محدود به روابط خانوادگى است.
 به عبارت دیگر این آیه، بیانگر برترى مطلق مرد نسبت به زن نیست و تنها مسؤولیت مرد در سرپرستى کانون خانواده را بیان نموده و به دنبال آن، به برخى از توابع این مسؤولیت (مانند لزوم تأمین نیازهاى اقتصادى خانواده) اشاره مى‏کند.

ج) فلسفه این حکم آن است که به طور طبیعى مرد، توانایى بهترى براى اداره خانواده و تأمین نیازمندى‏هاى آن دارد. از طرف دیگر زن نیازمند محیطى امن همراه با آسایش کافى است تا در پرتو آن، بتواند به انجام وظایف دیگرى که در نظام آفرینش بر عهده او قرار داده شده است (مانند حمل، رشد و تربیت فرزند و.) بپردازد. بنابراین ریاست و مسؤولیت مرد و در راستاى آن تلاش براى اداره و تأمین نیازهاى خانواده، نه تنها امرى شرعى بلکه حقیقتى تکوینى و متناسب با نظام خلقت زن و مرد است.

آیه فوق پس از آنکه اعلام مى‏دارد قوام زندگى زن یعنى مسؤولیت اداره و تأمین نیازهاى او بر عهده مرد است، دستوراتى را در رابطه با چگونگى برخورد با برخى از مشکلات احتمالى در روابط زوجین بیان مى‏دارد. در این رابطه نکاتى چند شایان توجه است: 1- دستورات صادره در این آیه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکالیف اختصاصى‏اش یعنى تمکین و عفاف بدون هیچ عذر موجهى سرپیچى نماید. جالب این است که اگر زنى از انجام کارهاى خانه، بچه‏دارى و. سرباز زند شارع مقدس هیچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمى‏تواند در این موارد واکنش نشان دهد. بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیارى از مسائل اختلافى زوجین ساکت است و هیچ حقى براى مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمى‏تواند در این موارد واکنشى نشان دهد. بنابراین آیه فوق در رابطه با بسیارى از مسائل اختلافى زوجین ساکت است و هیچ حقى براى مرد جز در دو مورد فوق که زن با پیمان ازدواج تعهد به آنها را ملتزم شده صادر نکرده است.

2- «نشوز» مسلماً امرى برخلاف حقوق مرد است و براى مقابله با آن بهترین راه این است که قبل از مراجعه به دیگران مشکل را در داخل خانه حل نمود، ولى اگر چنین چیزى میسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن دیگران مى‏رسد که در آیه بعد سالمترین راه آن عنوان شده است.

3- حل مسأله نشوز در داخل خانه نیز به اشکال مختلفى انجام پذیر است و جالب این است که خداوند از ملایمترین راه‏ها شروع نموده و در صورت تأثیر گذارى آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است. لذا در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است. چنین روشى حکیمانه‏ترین شیوه در حل مشکلات زوجین است. لیکن اگر زنى در برابر اندرزها و نصایح شوهر سر تسلیم فرود نیاورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پایدارى ورزید چه باید کرد؟ در اینجا نیز خداوند راه دومى را پیشنهاد نموده است که از حد برخورد منفى عاطفى بالاتر نمى‏رود و آن خوددارى از همبستر شدن با وى مى‏باشد. در اینجا نیز اگر مشکل حل شد دیگر کسى حق پیمودن راه سوم را ندارد، امّا اگر زن در چنین وضعیتى نیز سرسختى نشان داده و حاضر به تأمین حقوق طرف مقابل نگردید چه باید کرد؟ در اینجا چند راه قابل تصویر است: الف) مرد حقوق خود را نادیده انگارد و در مقابل نشوز زن به کلى ساکت شود، هر چند سالیان دراز این برنامه ادامه یابد. چنین چیزى براساس هیچ منطقى قابل الزام نیست و اختصاص به مرد هم ندارد، یعنى در هیچیک از نظامهاى حقوقى جهان نمى‏توان به صاحب حقى الزام کرد که در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند، یعنى از نظر اخلاقى، آنهم در موارد خاصى مى‏توان چنین توصیه‏اى نمود ولى نباید بین مسأله حقوقى و اخلاقى خلط کرد. از طرف دیگر نشوز زن اقسامى دارد که برخى از آنها مسلماً به زیان خود او هم تمام مى‏شود و بر مرد لازم است که به عنوان مدیر کانون خانواده کنترل هدایتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد.

ب) راه دیگر آن است که مرد از هر طریق ممکن استیفاى حقوق نماید. چنین چیزى را هرگز شارع اجازه نمى‏دهد و براى استیفاى حق روشهاى معینى وضع نموده است، زیرا در غیر اینصورت ممکن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم دیگر به بار آید.

ج) راه دیگر آن است که مرد با مراجعه به دیگران اعم از مراجع قضایى یا افراد ذى‏نفوذ دیگر حقوق خود را استیفاء کند، چنین چیزى اگر چه ممکن است حق مرد را تأمین کند ولى هنوز با امکان حل مشکل در داخل خانه بهتر است مسأله به بیرون کشیده نشود. زیرا ابراز خارجى مسائل داخل خانه آسیب‏هاى فراوانى براى خانواده به بار مى‏آورد که در اینجا جاى ذکر آن نیست، لذا خداوند حکیم حل خارجى را به عنوان آخرین راه ممکن پیشنهاد مى‏نماید.

د) راه دیگر آن است که مرد اندکى قاطعانه‏تر از برخورد منفى عاطفى فوق برخورد نماید. لذا قرآن مجید به عنوان آخرین راه حل ممکن در داخل خانه مسأله «ضرب» را مطرح نموده است. البته این مسأله نیز حدودى دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومى یا تبلیغات مسموم مطرح مى‏شود، سازگارى ندارد. در رابطه با حدّ و چگونگى زدن، علامه مجلسى (ره) در بحار الانوار، ج 104، ص 58 روایتى از فقه‏الرضا (ع) نقل نموده است که. والضرب بالسواک و شهبه ضرباً رفیقاً زدن باید با وسایلى مانند مسواک و امثال آن باشد، آنهم با مدارا و ملایمت. ظاهر روایت فوق به خوبى نشان مى‏دهد که «ضرب» باید در پایین‏ترین حد ممکن باشد و هرگز نباید اندک آسیبى بر بدن وارد کند. وسیله‏اى که در این روایت اشاره شده چوبى بسیار نازک مانند سیگار و سبک و کم ضربه‏اى است.

نکته دیگرى که از آیه شریفه به دست میآید این است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نباید به آن مداومت بخشید، زیرا به دنبال این عمل دو واکنش احتمال مى‏رود: یکى آن که زن به حقوق مرد وفادار شود، در اینصورت قرآن مى‏فرماید: فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلاً

 اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مدارید. یعنى، اگر زن در برابر حقوقى که بر آن پیمان بسته است تسلیم شد دیگر مقابله با وى ظلم و تجاوز است. واکنش دیگر آن است که همچنان سرسختى نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بى‏ثباتى نماید، در این رابطه در آیه بعد فرموده است: وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَیْنِهِما فَابْعَثُوا حَکَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَکَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ یُرِیدا إِصْلاحاً یُوَفِّقِ اَللَّهُ بَیْنَهُما إِنَّ اَللَّهَ کانَ عَلِیماً خَبِیراً

 اگر خوف گسست در بین آن دو یافتید، پس حکمى از ناحیه مرد و حکمى از بستگان زن برگزینید، اگر از پى آن خواستار صلاح باشند خداوند بین آنان وفاق ایجاد خواهد کرد، همانا خداوند دانا و آگاه است.

نکته جالب توجه این است که قرآن مجید در آخرین مرحله گشودن گره را به دست نزدیکان و بستگان قرار مى‏دهد تا مسأله با سلامت هر چه بیشتر روال خود را طى کند و براى اینکه حقى از هیچیک از طرفین زایل نشود و تبعیضى رخ ننماید فرموده است که از هر جانب حکمى برگزیده شود و با رعایت حقوق و مصالح طرفین مشکل را برطرف نمایند. خلاصه در این حکم شرایط زیر دیده مى‏شود: (1) اختصاص به مورد سرپیچى زن از تکلیف خود و حقوق مسلم مرد دارد، حقوقى که با پیمان ازدواج، زن وفادارى خود نسبت به آن را متعهد شده است.

(2) در راستاى حل مشکل در داخل خانه و خوددارى از بروز آن در خارج از منزل وضع شده.

(3) سومین مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پیشین روا نیست.

(4) حد آن نازلترین مرتبه ضرب است و نباید موجب کمترین آسیبى بر بدن زن شود.

(5) موقتى است و چه داراى نتیجه مثبت و چه منفى باشد باید به زودى از آن دست کشید.

نکته دیگرى که شایان ذکر است این است که اساساً دیدگاه شارع نسبت به زدن همسر نگرشى منفى است و نصوص زیادى در نهى از این عمل وارد شده است. این روایات همه در زمانى بیان شده که خشونت علیه زنان از توهین و فحاشى تا ضرب و جرح و حتى قتل را شامل مى‏شد، و اسلام آنها را تحریم و مستوجب مجازات فقهى و قضایى در دنیا و عذاب آخرت دانست. برخى از این روایات عبارتند از: 1- پیامبر (ص) فرمود: من در شگفتم از کسى که زن خود را مى‏زند، در حالى که خودش براى کتک خوردن، سزاوارتر است. زنانتان را مزنید که قصاص دارد.

2- و نیز فرمود: زنان بر مرد کریم، غالب مى‏شوند و مرد لئیم، بر زنان مسلط مى‏گردد. من دوست دارم کریم مغلوب باشم نه لئیم غالب.

3- از امام صادق (ع) از پدرش روایت شده که گفت: وقتى با زنى ازدواج مى‏کنید، احترامش کنید. زن مایه آرامش شما است. زنان را آزار ندهید و حقوق آنان را ضایع نکنید.

4- پیامبر (ص) فرمود: هر مردى که بر بد اخلاقى همسرش صبر کند، خدا اجر داوود (ع) را به او مى‏دهد و به هر زنى که بر بداخلاقى مردش صبر کند، همچون اجر آسیه را که با فرعون، کنار آمد، عطا مى‏کند.

5- حضرت محمد (ص) فرمود: «زنان را نزنید و تقبیح مکنید».

6- حضرت على (ع) فرمود: «در هر حال با زنت مدارا کن و با او به نیکى رفتار نماى تا زندگى لبریز از صفا و صمیمیت باشد».

7- آخرین چیزى که به وقت وفات، از رسول خدا (ص) شنیدند- که در زیر زبان همى گفت- سه سخن بود: «نماز بر پا دارید و مراقب حقوق بردگان باشید و ستم نکنید. و اللَّه اللَّه در حدیث زنان، که در دست شمایند. با زنانتان، نیکو زندگى کنید و حریم آنان را نگاه دارید.

8- و رسول خدا (ص)، خشم و توهین زنان را تحمل مى‏کرد. روزى زن عمر جواب وى به خشم، باز داد. عمر گفت: یالکعاء، جواب باز مى‏دهى؟ گفت: آرى که رسول (ص) از تو بهتر است، زیرا زنان، وى را جواب باز مى‏دهند و او تحمّل مى‏کند.

9- یک روز، زنى به خشم، دست فراسینه رسول خدا (ص) زد. مادر وى با وى درشتى کرد که: چرا کردى؟ رسول خدا گفت: بگذار بیش از این نیز کنند و من درگذرم، (احادیث به نقل از بولتن اندیشه، ویژه «زن»، ص 350).

نکته‏اى که لازم است در پایان به آن اشاره کنیم این که اصولاً در بررسى یک کتاب بویژه کتب مهم نبایستى تنها با دیدن یک آیه در موردى به قضاوت نشست. حال اگر آن کتاب کتاب آسمانى باشد موضوع اهمیت فوق العاده‏ترى پیدا مى‏کند. وقتى مى‏توان درباره نگاه قرآن به زن و مرد سخن گفت که مجموعه آیات در این زمنیه دیده شود نه این که- کلوا و اشربوا در گوش کرد و لا تسرفوا را فراموش کرد. بنابراین وقتى مى‏توان دیدگاه در این زمینه ارائه داد که به مجموع آیات قرآن نظر شود.

ثانیاً: قرآن براى خود مفسّر و مبیّن تعریف کرده است وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ اَلذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ‏

 و ما قرآن را بر تو نازل کردیم تا براى مردم آنچه را که ما نازل کردیم بیان کنى» حال براى درک محدوده معناى یک آیه بایستى دیگر ادله را در سنت مورد توجه قرار داد. چنانکه براى فهم آیه قوامون بایستى آیات دیگر و هم چنین روایات صحیحى که براى تبیین محدوده هر یک از آنها وارد شده مورد توجه قرار گیرد.

پى‏نوشت‏

 (1) (تفسیر المیزان، ج 4، ص 215)