ابتدا به بررسى تفسیر آیه شریفه «نفختُ فیه من روحى»(1) مىپردازیم. خدا در این آیه مىفرماید که: «من از روح خود در انسان دمیدم» اضافه روح به خدا در اصطلاح «اضافه تشریفى» نامیده مىشد، یعنى انسان داراى روحى بس عظیم و گرانقدر مىباشد که شایسته است. روح خدا نامیده شود، مثل خانه کعبه که به دلیل شرافتش «بیت اللَّه» نامیده مىشود و ماه رمضان که «ماه خدا» نامیده مىشود که نشانگر شرافت این ماه است. همان طور که جسم نیست (تا نیاز به خانه داشته باشد) روح هم نمىباشد، پس آیه شریفه صرفاً عظمت روح انسان را مىرساند.(2) به دیگر سخن آدمى از سویى پا در عالم ماده و دنیاى پست مادى دارد و از دیگر سو به خاطر روح پرشرافتش، سر در افلاک دارد و در مقام و مرتبت از ملائک پیشى گرفته است. رسد آدمى به جایى که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حدّ است مقام آدمیت معناى آیه این نیست که خدا از روح خودش در انسان دمیده، چرا که خدا از جسم و روح پیراسته است. بعد از این که مراد از روح در این دو آیه شریفه مشخص شد، باید گفت هر چند که قبول داریم روح انسان موجودى بس عظیم و شریف است اما جنبه دیگر در وجود انسان هست که انسان را به کارهاى پست و گناه مىکشاند و منبع و سرچشمه آن غیر از روح پاک الهى است که در انسان قرار دارد. چون این جهان سراى اختیار است و هیچ چیزى در ان نیست، انسان مىتواند کارهاى خوب انجام دهد یا اعمال زشت از او صادر گردد، و چون انسانها دراین سراى مادى و دنیاى فانى قرار گرفتهاند، بعضى از آنها به دنبال خیر مىروند و بعضى دیگر به دنبال شرّ. خدا به دلیل مصالح مهمى، انسان را موجودى مختار خلق نموده است که با اختیار خود اعمالى را انجام مىدهد و در دادگاه عدل الهى حساب پس مىدهد و این هیچ ربطى به پاکى روح الهى انسان و فطرت پاک اولیه انسانها ندارد. پى نوشتها: 1. حجر (15) آیه 29. 2. تفسیر نمونه، ج 11، ص 78 و ج 17، ص 127. |