پرسش «جایگاه دین در عرصه زندگى» هم از سوى افرادى مطرح مىشودکه به مبدء و معاد عقیده ندارند، هم توسط کسانى که به خدا و معاد ایمان دارند.
دیدگاهها درباره نیاز به دین.
دین شناسان وجود دین را در تفسیر زندگى، هدایت و تأمین سعادت دنیا و آخرت ضرورى دانستهاند.(1) البته این دسته در خصوص گستره حداقلى و حداکثرى دین اختلاف نظر دارند.(2)
براى بیان نقش دین در زندگى ضرورى است برخى از دلائل لزوم دین و فواید آن بیان شود.(3) بیان فواید و لزوم دین هم بطلان مبناى مخالفان ضرورت دین را اثبات مىکند و هم نیاز انسان به دین را ضرورى مىنماید.
1- رشد عقلى:
عقل براى هدایت و تأمین سعادت انسان کافى نیست، بلکه عقل جهت رشد و شناخت برخى از واقعیات، نیاز به دین دارد، زیرا عقل در شناخت برخى از مسایل عاجز است و در تشخیص حق و باطل دچار مشکل مىشود. دین است که در برخى موارد زمینههاى حکم عقل را فراهم مىنماید و آن را در تفسیر زندگى، شناخت جهان و شناخت مبدأ و معاد کمک مىکند.(4)
بر اساس نیاز عقل به دین است که یکى از فلسفههاى بعثت پیامبران «رشد عقلانى» بیان شده است. امام على(ع) فرمود: «خداوند رسولانش را فرستاد... تا گنجینههاى عقل را آشکار سازند...».(5)
استاد آیت اللَّه جوادى آملى مىنویسد: «... مثلاً عقل انسان، بعضى از صفات جزئیه خداوند، مانند سمع و بصر و کلام الهى و همچنین حقیقت معاد و چگونگى آن و احکام الهى را کاملاً درک نمىکند و باید آنها را از نقل (حدیث) استفاده کند...».(6)
2- تشریع قانون:
اندیشمندان باور دارند که انسانها مدنى بوده و نیاز به زندگى دسته جمعى دارند تا نیازهاى خویش را با تعامل تأمین کنند. اولین مؤلفه زندگى دسته جمعى، وجود قانون و اجراى آن است؛ زیرا بدون قانون نمىتوان امنیت و عدالت را برقرار کرد و از حقوق مردم دفاع نمود.
طرفداران دین باور دارند که عقل و علم به تنهایى قادر نیستند که همه مصالح و مفاسد انسانها را درک کردهو بر اساس آن قانون وضع کند: «ما نباید فراموش کنیم که معلومات و ادراکات عقلى ما بر آنچه که نمىدانیم، قطرهاى در مقابل یک اقیانوس عظیم است، و این حقیقتى است که همه دانشمندان اعم از مادى و غیر مادى به آن معترفند...».(7)
محدودیت عقل انسان از یک سو و نیاز انسان به قانون از جانب دیگر این امر را ضرورى مىنماید که خداوند هم باید قانون جعل کند و هم براى اجراى قانون پیامبران را ارسال نماید تا آنها با اجراى قانون، ارتباط انسانها با خدا را بر قرار نمایند و سعادت آنان را تأمین کنند. این قوانین همان دین است که مجریان آن پیامبران هستند. در تعریف دین گفته شده است: «مراد از دین مکتبى است که از مجموعه عقاید اخلاق و قوانین و مقررات اجرایى تشکیل شده و هدف آن راهنمایى انسان براى سعادتمندى است».(8)
امام صادق(ع) در خصوص فلسفه بعثت پیامبران فرمود: «... هنگامى که ثابت کردیم خالق و آفریدگارى داریم و آن آفریدگار هرگز به چشم دیده نمىشود و قابل لمس نیست تا بندگانش با او تماس مستقیم داشته باشند، ثابت مىشود که او سفیرانى میان بندگانش دارد که دستورهاى او را به آنها مىرسانند و آنها را به آنچه مصالح و منافع شان در آن است و مایه بقاى آنها، و ترک آن مایه فناى آنان مىشود، رهنمون مىشوند».(9)
3- اخلاق و تربیت:
در حوزه اخلاق و تربیت نیز انسانها به دین نیاز دارند، زیرا عقل و دانش انسان در رشد فضایل اخلاقى و تفسیر و شناخت مفاهیم آن عاجز است؛ از این رو امروزه این لغزش به وجود آمده است که ارزشهاى اخلاقى و کرامت انسانى، در لذت دنیوى، قدرت گرایى و ثروت ظهور مىکند.(10)
در مکاتب اخلاقى به وجود آمده، هر کدام خوشبختى انسان را در یک چیز دانستهاند: یکى در لذّتگرایى، دیگرى در ترک لذّت، یکى در سود خواهى و دیگرى در قدرتطلبى، که «نیچه» فیلسوف آلمانى، خوشبختى انسان را در رسیدن به قدرت هر چه بیشتر مىداند، حتى با از بین بردن انسانها. و این نشان از سردرگمى عقل در شناخت راه سعادت و نجات بشرى است. و براى نجات بشریت و پیمودن راه سعادت باید از دین کمک گرفت، دینى که توسط رسولان الهى براى ما انسانها آورده شده است. و به همین جهت پیامبر(ص) فرمود: «انّى بعثت لأتمّم مکارم الاخلاق؛(13) بدرستى که مبعوث شدم براى کامل کردن اخلاق».
این حدیث بیانگر آن است که عقل به تنهایى براى کسب فضایل و مفاهیم اخلاقى کافى نیست، بلکه براى تشکیل جامعه آرمانى نیاز به مکمّل دارد که آموزههاى اخلاقى است. شاید بر همین اساس باشد که یکى از فلسفههاى بعثت پیامبر(ص) تعلیم و تربیت بیان شده است.(14) دین نه تنها در تعریف و ارائه مفاهیم اخلاقى نقش دارد، بلکه پشتوانه مهم اجراى بایدها و نبایدهاى اخلاقى است. عقل انسانها نمىتواند هواهاى نفسانى را مغلوب کند، بلکه در تضاد این دو (عقل و شهوت) پیروز میدان نفس اماره است.
شاید انسانها خوب و بد و راه خوشبختى را بشناسند، اما انگیره و عاملى که بتواند آنها را به انجام برساند، نبوده یا ضعیف است.
بنابراین، دین با ایجاد ایمان و باور به خداوند و رستاخیز و حسابرسى قیامت و بیان ارزشهاى الهى و انسان، پشتوانه بسیار محکمى براى اخلاق انسانى است که براى اجراى مفاهیم اخلاقى نیاز به تشویق است؛ از این رو پیامبران الهى معلمان جامعه خوانده شده اند و مردم، دانش آموزانى که پیامبران با بهرهگیرى از دو عنصر «بشارت و انذار» به هدایت آنان مىپردازند.(15) بر اساس نقش دین در زندگى و پرورش اخلاق است که برخى از اندیشمندان غیر مسلمان نیز بر ضرورت دین تأکید کردهاند.
«تولستوى» مىگوید: ایمان آن چیزى است که آدمى با آن زندگى مىکند.(16) و دنیا بدون دین زندان است.
استاد شهید مطهرى در خصوص نقش دین مىنویسد: «اولین اثر ایمان این است که پشتوانه اخلاق است.(17) خواجه نصیر طوسى و بوعلى سینا نیز عقیده دارند که براى ایجاد مدینه فاضله و جامعه سعادتمند به دین و آموزههاى آن نیاز است.(18)
4- راهنمایى به زندگى با آرامش:
انسان داراى دو بُعد مادى و معنوى است که پرورش و هدایت هر دو نیاز به راهنمایى دارند. عقل و علم در پرورش بُعد مادى تا اندازهاى موفق بودهاند، ولى تقویت و پرورش بُعد معنوى، نیاز به راهنماى دیگر دارد که دین است. دین در ایجاد آرامش (که یکى از نیازهاى روحى انسان است) نقش بنیادى دارد، زیرا دین با راهنمایى خود زندگى انسان را هدفمند نموده و زمینه هایى را فراهم مىکند که انسان به مبدأ و معاد اعتقاد پیدا کند. اعتقاد به مبدأ و معاد سختىها و مشکلات زندگى را معنا دار نموده و به انسان آرامش مىدهد. یکى از نویسندگان در این خصوص مىنویسد: «دین، اطلاعاتى را در اختیار انسان مىنهد تا زندگى براى او در مجموعه هستى، میسّر و مطبوع شود. به تعبیر دیگر: بین آدمى و جهان و زندگى و خویشتن او آشتى بر قرار گردد و همه چیز را به دید مثبت بنگرد. دکتر «بیل» در پیامى به جهانیان، آنان را به داشتن قدرت مثبت نگریستن فراخوانده و گفته است: با اطمینان به نفس، شور و حرارت، نگرش مثبت و کمک پروردگار مىتوانى مشکلات شخصى خویش را حل کنى...» .(19) قرآن کریم نیز یکى از پیامهاى دین را آرامش روانى مىداند: «ألا بذکراللَّه تطمئنّ القلوب».(20)
5- معنا بخشى به زندگى:
یکى از فواید دین در معنا بخشیدن به زندگى ظهور مىکند. این پرسشها، پرسشهاى مهم همه انسانها هستند: از کجا آمدهام، براى چه آمدهام، به کجا خواهم رفت؟
واقعیت آن است که عقل به این پرسشها جواب قابل قبول ارائه نکرده، از این رو هنوز این پرسشها وجود داشته و بشر از شناخت معناى زندگى عاجز است. یکى از فواید دین این است که با طرح مبدأ و معاد و فلسفه آفرینش انسان به زندگى معنا بخشید؛ از این رو برخى از جامعه شناسان در تحلیل دین مىگویند: «جوهر دین را باید در این واقعیت جستجو کرد که دین در واقع، واکنشى در برابر تهدید به بى معنایى در زندگى بشرى، کوششى براى نگریستن به جهان، به صورت یک واقعیت معنا دار است».(21)
یکى از نویسندگان مىنویسد: «شاید این فایده دین معنا بخشیدن به زندگى، از مهمترین فواید دین باشد، زیرا زمانى زندگى براى انسان معنا دارد که بداند هدف و معناى آن چیست و براى چه آفریده شده است. در واقع اگر معناى زندگى را در جهت تأمین جاودانگى و ابدیت انسان تبیین کنیم، به یکى از عظیمترین و اصلىترین فواید دین دست یافتهایم، از این رو گفتهاند: «سرّ حاجت انسان به دین، جاودانه بودن و زندگى اُخروى است و اگر جاودانگى مطرح نباشد، زندگى لغو (و بیهوده) خواهد بود».(22).
6- برقرارى قسط و عدل:
تاریخ انسانها چالش و اختلافات و ظلمهایى را شاهد بوده، و این در حالى است که بشر از عقل و دانش برخوردار مىباشد. و عقل در چالش زدایى و ایجاد زندگى مسالمت امیز موفق نبوده؛ همچنین عقل در تعریف صلح و تبیین شرایط و عوامل برقرارى عدالت نیز دچار مشکل شده است و عامل بازدارنده در برابر ظالمان به حساب نمىآید.
دین نخست ظلم، عدل و صلح را تعریف نموده، مردم را به ظلم ستیزى و حمایت از مظلومان سفارش کرده؛ از این رو پیامبران الهى در طول تاریخ با عدالت ستیزان مبارزه نموده و تاریخ شاهد درگیرى حق و باطل بوده است. از سوى دیگر دین همگان را به صلح سفارش نموده و شرایط صلح را بیان کرده است، افزون بر این که اسلام جهاد در راه عدل را لازم دانسته و همه پیروان ادیان الهى را به همگرایى و گفتگو فراخوانده است.(23)
یکى از فلسفه بعثت انبیا آزادى انسانها از اسارت و ظلم پذیرى(24) و برپایى قسط و عدل بیان شده است: «لقد أرسلنا رُسُلَنا بالبیّنات و أنزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم النّاس بالقسط؛ همانا ما پیامبران خود را با ادله و معجزات (به خلق) فرستادیم و برایشان کتاب و میزان عدل نازل کریم تا مردم به راستى و عدالت گرایند».(25) و این همان نقش دین در زندگى است.
پى نوشتها:
1. جوادى آملى، انتظار بشر از دین؛ عبدالحسین خسرو پناه، قلمرو دین، ص 313 به بعد.
2. قلمرو دین، ص 6.
3.ناصر مکارم شیرازى، پیام قرآن، ج 7، ص 18 به بعد.
4. جوادى آملى، همان، ص 40؛ پیام قرآن، ج 7، ص 33.
5. اصول کافى، ج 1، ص 16.
6. جوادى آملى، همان.
7. پیام قرآن، ج 7، ص 51.
8. جوادى آملى، پیشین، ص 24؛ لغت نامه دهخدا، واژه دین؛ دایرة المعارف فارسى، واژه دین؛ محمد تقى جعفرى، فلسفه دین، ص 16.
9. کافى، ج 1، ص 168.
10. زین العابدین قربانى، اخلاق و تعلیم، ص 34 به بعد.
11. کنزالعمال، ج 11، ص 420.
12. جمعه (62) آیه 2.
13. پیام قرآن، ج 7، ص 28 - 29.
14. بیست گفتار، ص 189.
15. همان.
16. جوادى آملى، انتظار بشر از دین، ص 37.
17. همان، ص 42. 2. رعد (13) آیه 28.
18. جامعهشناسى دین، ص 179.
19. جوادى آملى، همان، ص 45 - 46.
20. آل عمران(3) آیه 64.
21. روم (3) آیه 25.
22حدید (57) آیه 25.