روح چیست و چه مقدار به بدن وابسته است؟

در پاسخ به این سوال چند نکته یادآوری می شوم:
۱) چنانچه مى‏خواهید همه آنچه را که مربوط به روح است بدانید
لازمه‏اش
این است که همه کتاب‏ها و نیز نصوص دینى مربوط به آن را مورد مطالعه قرار دهید و با یک پست نمى‏توان، حجم عظیمى از اطلاعات را به دست آورد.

2) در رابطه با این که تا چه حد روح آدمى به بدن پیوسته است، باید گفت که براساس برخى از مکاتب فلسفى، روح آدمى ابتدا در مرتبه نازلى از تجرد قرار دارد که اصطلاحاً آن را «نفس» مى‏نامند.
 ۳)نفس موجودى است که ذاتاً مجرد است ولى در عمل مادى مى‏باشد یعنى کارهاى خود را با استفاده از ابزارهاى جسمانى (مانند دست، پا، چشم، گوش و.) انجام مى‏دهد. لیکن در مرتبه بالاتر- که آن را اصطلاحاً «روح» مى‏گویند- تجرد کامل (یعنى، تجرد ذاتى و فعلى) دارد و هیچ‏گونه وابستگى به بدن ندارد
.

۴) عالم ماده محاط عوامل و علل ماوراء مادى است و روح آدمى از جمله این علل است. نمونه آن را مى‏توان در تأثیرات نفوس پیامبران به هنگام معجزه یافت.

۵) آنچه در هیپنوتیسم از مدیوم مشاهده مى‏شود، روح نیست بلکه جسم مثالى است.

بعدا در این رابطه بیشتر توضیح خواهم داد.
براى آگاهى بیشتر ر. ک: اصالت روح از نظر قرآن، جعفر سبحانى.

آیا مسئله احضار روح واقعیت دارد؟

ارتباط با ارواح، در صد معیّنى قابل مطالعه و بررسى است، اگر چه ارتباط با ارواح را به عنوان یک واقعیّت مى‏توان براى افراد خاصّى پذیرفت، ولى نباید از نظر دور داشت این مسئله مورد سوء استفاده عده زیادى قرار گرفته و یا افراد ساده ذهنى، بدون اطلاعات علمى با یک میز چرخان، یا یک استکان، یا یک صفحه کاغذ، پر از حروف الفبا با ارواح مى‏توانند تماسى بگیرند! اینان به دنبال آن بازى کم کم سر از تناسخ و بازگشت ارواح به بدن‏هاى جدید (عود ارواح) درآورده‏اند که امرى مردود و غیر مقبول و خلاف نصّ آیات مى‏باشد.
ارتباط با ارواح از نوع هیپنوتیزم واقعیت دارد و از نظر علمى ثابت شده است و نمونه‏هاى فراوانى وجود دارد که با خواب مغناطیسى، «عامل» (خواب کننده) روح «معمول» (خواب شونده) را در اختیار گرفته و از یک شهر به شهر دیگرى روانه کرده و اطلاعاتى را از او اتخاذ نموده و سپس شواهد صدق آن بر همگان روشن شده است.
(ناصر مکارم شیرازى، معاد و جهان پس از مرگ، ص 275 - 284.)
اما ارتباط با ارواح به شکل اسپریتیسم که در چند دهه گذشته در اروپا رواج پیدا کرد، اوهامى بیش نیست، گرچه اصل ارتباط ارواح واقعیت دارد و در متون دینى شواهد و دلایلى براى اثبات آن وجود دارد.
با توجه به متون دینى ارتباط با ارواح امر محالى نیست، لیکن چنان نیست که از هر کسى ساخته باشد، بلکه شرایط ویژه و بسیار دشوارى را مى‏طلبد و تنها افراد بسیار برجسته‏اى توانایى چنین کارى را دارند. چه بسا میان‏
هزاران مدعى چنین کارى تنها یک نفر را به سختى مى‏توان یافت که در ادعاى خود صادق باشد.
مدعیان این کار با استفاده از افراد ساده لوح و زودباور، از طریق چرخاندن میز، استکان و صفحه کاغذ حاوى حروف الفبا وانمود مى‏کنند که با ارواح تماس برقرار نموده‏اند. این کار با بررسى‏هاى دقیق به عمل آمده توسط برخى از دانشمندان غربى، نیز توسط برخى از عالمان دینى و اسلامى ثابت شده که ادعاى آنان در زمینه احضار ارواح واقعیت ندارد.
در سال 1875 میلادى انجمن فیزیک وابسته به دانشگاه «سن‏پترزبورک» هیأتى را مأمور کرد تا درباره احضار ارواح به مطالعه بپردازد و نتایج تحقیقات خود را اعلام کند. دین هیأت پس از بررسى‏هاى فراوان اعلان کرد که پدیده‏هاى مربوط به احضار ارواح به علت حرکات ناخودآگاه، یا اشتباه ضمیرى مى‏باشد و احضار ارواح ادعایى، بیش نیست.
واعظ شهیر مرحوم محمد تقى فلسفى مى‏گفت: من در یکى از جلسات احضار ارواح حضور داشتم. هر یک از حاضران به نوبت نزد «مدیوم» (کسى که مدّعى احضار ارواح است). مى‏رفت و مى‏گفت: روح فلانى شخص را حاضر کن. وى نوشته‏اى را در سوراح میز مى‏گذاشت و با چرخاندن چرخ دنده به داخل میز مى‏برد و بعد از چند دقیقه نوشته‏اى از آن ظاهر مى‏شد که مثلاً روح عموى شما حاضر شده است و به شما سلام مى‏رساند و جویاى حال شما است. آقاى فلسفى مى‏گوید: من از هیچ یک از آن چه مشاهده کرده بودم، قانع نشدم که پاسخ سئوال‏ها مربوط به روح است، تا نوبت به من مى‏رسید. گفتم: روح حکیم ابوالقاسم فردوسى شاعر نامدار ایران را براى من احضار کن. مدیوم نوشته‏اى به میز سپرد و بعد از پنج دقیقه چرخ دنده را چرخاند و کاغذى از آن ظاهر شد که نوشته بود جناب آقاى محمد تقى فلسفى روح حکیم ابوالقاسم فردوسى این جا حضور دارد و به شما سلام مى‏رساند. من گفتم: با این نوشته قانع نشدم که روح فردوسى حاضر شده است. مى‏خواهیم از او سئوالى کنم. مدیوم گفت: وقت شما تمام شده است. بار دیگر در نوبت قرار بگیر تا نوبت تو فرا برسد. نوبت که به من رسید، یک صفحه نوشته به او دادم و گفتم: این را بده به روح حکیم ابوالقاسم فردوسى تا به صورت نظم همانند شاهنامه، درآورد، و مى‏دانستم که این مدیوم نمى‏تواند مانند فردوسى شعر بسراید. کاغذ را در سوراخ میز گذاشت و چرخ دنده را چرخاند و بعد از گذشت ده دقیقه با ناراحتى تمام کاغذى را از میزبیرون آورد که نوشته بود: جناب آقاى فلسفى روح حکیم ابوالقاسم فردوسى از این سؤال شما ناراحت شده و قهر نموده است و از این جا رفته است.
از امثال این گونه گزارش‏ها فهمیده مى‏شود که احضار روح به شکل «اسپریتیسیم» شیطنتى بیش نیست و معمولاً افراد ساده لوح تحت تأثیر قرار مى‏گیرند.
آیت الله مکارم شیرازى در کتاب عدد ارواح درباره شیطنت‏هاى مدعیان احضار ارواح مفصل بحث نموده است. او نیز در عین حال که اصل مسئله ارتباط با ارواح را به عنوان یک واقعیت پذیرفته، اما به سوء استفاده‏هایى که در این مسئله صورت گرفته و موهوماتى که در آن وجود دارد، اشاره کرده است.
آیت الله جوادى آملى در این باره مى‏گوید: این که برخى مى‏گویند: ما با ارواح موکّل سماوات یا با فرشتگان یا جنیان یا با ارواح مؤمنان یا زندگان ارتباط برقرار کردیم، راه اثبات ندارد، حتى براى خودشان، هر چند ثبوتاً ممکن است که آدمى با فرشته‏اى موکّل آسمان یا زمین یا شیاطین انس و جن یا با ارواح مردگان و زنده ارتباط برقرار کند. زیرا آن‏ها مجردند و انسان هم داراى روح مجردات و مجرد مى‏تواند با مجرد دیگر ارتباط برقرار کند. اما راه اثبات این مسئله آسان نیست. به هر روى اگر کسى مدّعى ارتباط بود، دلیلى براى اثبات ندارد.
(تفسیر موضوعى قرآن، جوادى آملى، ح 1، ص 119 - 12 )جهت اطلاع بیشترمى‏توانید به کتاب آیت اللَّه مکارم شیرازى به نام عود ارواح و ارتباط با ارواح، معاد انسان و جهان، نگارش آیت اللَّه جعفر سبحانى، جنّ و شیطان، نوشته رجالى تهرانی و تفسیر نمونه و المیزان ذیل آیه «یسئلونک عن الروح، قل الروح من امر ربّى» مراجعه فرمایید
.

 

 

حقیقت وحى چیست؟ آیا قابل درک است؟

 وحى در معناى اصطلاحى و خاص، کلام پوشیده و سرّى از طرف خداوند به انسان است.
پى بردن به حقیقت وحى و دریافتن تمامى زوایاى آن، براى غیر پیامبران ممکن نیست زیرا، هر پدیده‏اى که انسان نتواند آن را تجربه نماید، قابل فهم دقیق نیست، به طور مثال شخصى که فاقد حس بینایى است، هر مقدار که در مورد خصوصیات این حس و خواص و آثار آن توضیح دهید، باز نابینا نمى‏تواند به حقیقت آن راه یابد مگر این که نابینایى او از بین برود. درمورد وحى نیز چنین است. حقیقت وحى براى پیامبران آشکار است و در قرآن و سنت به کیفیت آن اشارت رفته است. تنها راه بشر براى پى بردن به حقیقت آن، رجوع به کتاب و سنت است. البته در باب وحى، دانشمندان اسلامى (فلاسفه، متکلمین و...) نظریات گوناگونى داده‏اند.(1)
مولوى در مورد عدم امکان دست یافتن به حقیقت وحى مى‏گوید:
روح وحى از عقل پنهان‏تر بُود
زآنکه او غیب است، او زان سر بود
عقل احمد از کسى پنهان نشد
روح وحیش مُدرک هر جان نشد(2)
طبق آیه شریفه، راه ارتباط پیامبران با خدا از سه طریق است:
1 - القاى به قلب: وحى الهى به قلب پیامبر الهام مى‏شود مثلاً: «ما به نوح وحى کردیم که کشتى را در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز».(3)
2 - از وراى حجاب: آن طور که خداوند در کوه طور باموسى(ع) سخن گفت.(4)
3 - از طریق فرستادن فرشتگان (رُسُل): آن گونه که در مورد پیامبر وارد شده است: «بگو کسى که دشمن جبرئیل باشد و دشمن خدا است» چرا که او به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرد».(5)
نتیجه اینکه: نزول وحى بر پیامبر(ص) غالباً از طریق فرشته وحى صورت مى‏گرفت.
اولاً: وحى امرى، ماوراى عقل و فهم بشر است و هیچ گونه تجربه‏اى در مورد آن ندارد.
ثانیاً: تنها راه رجوع به قرآن و حدیث است.
براى حُسن ختام چند حدیث در مورد وحى ذکر مى‏کنیم‏
1 - پیامبر در مورد طریقه‏هاى وحى که بر ایشان نازل شده، سه طریق ذکر کرده‏اند:
أ) گاه فرشته به صورت انسانى در مى‏آید و پیامبر را مخاطب مى‏ساخت و مطالب را به او مى‏گفت گاهى به صورت «دحیه کلبى» به حضور پیامبر شرفیاب مى‏شد. این شخص برادر رضاعى پیامبر بود و از زیباترین مردم بود.(6)
ب) گاهى همچون زنگ در گوش صدا مى‏کرد و این سخت‏ترین نوع وحى بر پیامبر بود، به گونه‏اى که حتى در روزهاى سرد صورت پیامبر غرق عرق مى‏شد. اگر بر مرکب سوار بود، مرکب چنان سنگین مى‏شد که به زمین مى‏نشست.
ج) گاهى جبرئیل به صورت اصلیش بر یامبر ظاهر مى‏شد که تنها دو بار چنین بود.(7)
2 - هنگامى که وحى از طریق فرشته بر پیامبر نازل مى‏شد، حال پیامبر عادى بود، اما هنگامى که ارتباط مستقیم و بدون واسطه برقرار مى‏گشت، پیامبر سنگینى فوق‏العاده‏اى احساس مى‏کرد، تا آن جا که گاه مدهوش مى‏شد.(8)
براى اطلاع از حقیقت وحى به منابع زیر رجوع شود:
1 - تحلیل وحى از دیدگاه اسلام و مسیحیت، محمد باقر سعیدى روشن،
2 - وحى و تجربه دینى، حسن یوسفیان، احمد حسینى شریفى، نشریه وارش، ش 6 و 7، مهر و دى 1377.
پى‏نوشت‏ها:
1 - براى اطلاع بیشتر در این مورد به تفسیرنمونه، ج‏20، ص 485 به بعد مراجعه نمایید.
2 - مثنوى معنوى، دفتر دوم، ابیات 3258 - 3260.
3 - مؤمنون (23) آیه 27.
4 - نساء (4)، آیه 164.
5 - بقره (2) آیه 97.
6 - مجمع البحرین، ماده وحى‏
7 - تفسیر نمونه، ج‏20، ص 488.
8 - توحید صدوق، طبق نقل بحارالانوار، ج‏18، ص 256.